جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • دوره های آموزشی
  • پادکست ها
  • آزمون ها
  • کتاب ها
  • وبلاگ
  • درباره و تماس
شروع ثبت نام دوره تابستانی لینگومون
فرصت تکرار نشدنی ثبت نام دوره های حضوری با 20% تخفیف!
ساعت
دقیقه
ثانیه
مشاهده دوره های آموزشی
رزرو
لینگومون - Lingomoon
ورود
[suncode_otp_login_form]
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
عضویت
[suncode_otp_registration_form]
لینگومون - Lingomoon
  • خانه
  • دوره های آموزشی
  • پادکست ها
  • آزمون ها
  • کتاب ها
  • وبلاگ
  • درباره و تماس
شروع کنید
0

وبلاگ

لینگومون - Lingomoon > وبلاگ > پادکست > پادکست شماره 22 –A Bad Start, a Great Ending
: :
ارسال شده توسط webifyy
پادکست
https://lingomoon.net/wp-content/uploads/2025/05/Bad-Start-Great-Ending-English-Podcast-zabanmaster.com_-3.mp3

A Bad Start, a Great Ending

Yesterday was definitely not a normal day. I had to take a cold shower because the heater wasn’t working! After my very short shower I didn’t have time to eat my normal breakfast, so I grabbed an apple that was on the kitchen table and ran out the door. Then, when I got to the bus stop, I realized that I didn’t have the monthly sales report with me, so I had to run back to the apartment to get it. When I finally got to the office, everyone was waiting for me. To make things worse, there were so many people on the bus that I didn’t have room to go over the report. Fortunately, there weren’t any mistakes in it. But I was so worried about the presentation that I forgot to eat the apple. Of course, I couldn’t eat it during the meeting, so I had to wait until 10 AM to eat it. The rest of the day went much better, and the boss even congratulated me for the report. He told me it was very clear and concise, and much better than the report from the previous month. He told me that if my work continued to improve, he would promote me to section supervisor

یک شروع بد,یک پایان عالی

دیروز قطعا یک روز معمولی نبود. باید یک دوش سرد می گرفتم چون بخاری کار نمی کرد! بعد از دوش خیلی کوتاهم زمانی نداشتم تا صبحانه معمولم را بخورم، بنابراین سیبی را که روی میز آشپزخانه بود برداشتم و از در بیرون دویدم. سپس، زمانی که به ایستگاه اتوبوس رسیدم، فهمیدم که گزارش فروش ماهانه را با خودم نداشتم (نیاورده بودم)، بنابراین باید به دو به آپارتمان برمی گشتم تا آن را بردارم. زمانی که در آخر به دفتر رسیدم، همه منتظر من بودند. بدتر از آن، افراد بسیاری در اتوبوس بودند بنابراین فضایی نداشتم تا گزارش را بررسی کنم. خوشبختانه، مشکلی در آن نبود. اما من آنقدر نگران ارائه بودم که فراموش کردم سیب را بخورم. البته که نمی توانستم آن را طی جلسه بخورم، بنابراین باید تا ساعت ۱۰ صبح صبر می کردم تا آن را بخورم. بقیه ی روز بسیار بهتر پیش رفت، و رییس حتی بابت گزارش به من تبریک گفت. او به من گفت که بسیار واضح و مختصر و مفید، و بسیار بهتر از گزارش ماه پیش بود. او به من گفت که اگر کارم به پیشرفت ادامه دهد، او من را به سرپرست بخش ارتقاء خواهد داد.

قبلی پادکست شماره 21 – What a day I had
بعدی پادکست شماره 23 –Merry Christmas

پست های مرتبط

15 اردیبهشت 1404

پادکست شماره 23 –Merry Christmas

webifyy
ادامه مطلب

13 اردیبهشت 1404

پادکست شماره 21 – What a day I had

webifyy
ادامه مطلب

13 اردیبهشت 1404

پادکست شماره 20 – Fall

webifyy
ادامه مطلب

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
دسته‌ها
  • آزمونهای تصویری
  • اموزش زبان انگلیسی
  • پادکست
  • دسته‌بندی نشده
  • کتاب ها
  • مقاله
آخرین دیدگاه‌ها

    آکادمی زبان لینگومون آموزشگاه زبان آنلاینی است که به دنبال آموزش با کیفیت و با بهره وری از متد CLT (Communicative Language Teaching) با همکاری اساتید حرفه ای و تحصیل کرده در حال خدمات رسانی به مشتاقان یادگیری و پیشرفت است.

    دسترسی سریع
    • پادکست ها
    • کتاب ها
    • ازمون
    راه های ارتباطی
    • ۰۹۳۰۵۴۶۰۶۰۰
    • Telegram
    • ۰۹۳۰۵۴۶۰۶۰۰
    نماد ها

    ویژگی های آموزشگاه ما

    • آموزش حضوری در تهران
    • محیطی امن و آرام
    • آموزش مجازی
    • اساتید مجرب
    • مشاوره تا کسب درآمد
    • تضمین ورود به بازار کار
    • جلسات انتقال تجربه هنرجویان قبلی
    مشاهده دوره ها
    عضویت در سایت